یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

شاید تو را اجابت کرد :)

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ب.ظ

از اوایل هفته تو رفتی به سمت پایتختُ من هرشبُ هرلحظه گره زدم آرزوهایم را و آویزان کردمشان به درِ رحمتِ او... من هرشب حرف زدم از تو؛ با او..

هیچ فکر نمیکردم چند روز ندیدنت مرا دلتنگ کند:| هیچ فکر نمیکردم هر روز پشت آن بوق های ممتد منتظر باشم تا تو بگویی الوو... تمام این چند روز به یاد تو گذشت  با آن خنده هایت که همیشه میگفتم "وقتی میخندی قیافت مثل جواد رضویان میشه خخخ"... روزشماری میکردم به روز برگشتت تا این دلتنگی مسخره کاملا بچگانه رنگ ببازد برایم.. نمیدانم اگر اگر اگر بشود که بشود و تو بروی و دور از من باشی و روزهایت را آنجا سپری کنی، چطور با دلتنگی ام کنار بیایم و دلم را با شنیدن صدایت آرام کنم... اگر بشود که بشود حتما مثل امروز برای روز آمدنت لازانیا خواهم پخت و وقت میگذارم تا آنچه را میپسندی آماده کنم... فرقی هم نمیکند تنها خودت باشی یا که نه مزدوج شده باشی!!!! حتما همراه روزها و شب هایت را هم دوست خواهم داشت و مطمئنم اگر آنروزها که انتظارش را میکشم برسد، برایش از تو و کودکی ساده اما دوست داشتنی مان خواهم گفت... حتما میگویم که برادرم عشق من است و تا بی نهایتم دوستش خواهم داشت.. 

درست است که اگر بشود که بشود فاصله امان چندان زیاد هم نخواهد بود و در یک سرزمین نفس خواهیم کشید اما میدانی من بازهم دلتنگت میشوم چون دوست دارم تو همیشه و همه جا همراه لحظه هایم باشی... خدا کند که بشود تا بتوانی قدم اول مسیر طولانی ات را برداری :)))

در این شب آرزوها دوست دارم به یاد من و آرزوهای کوچک دخترانه ام هم باشید...



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۳
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی