پاییز دوست داشتنی پشت در وایساده و منتظره که در رو باز کنم براش و با تموم غم هاش ، من مهمون عصرهای دل انگیزش باشم و هندزفریم روی توی گوشم بذارم و از دانشگاه برگردم به خونه ای که گرچه همیشه ساکته اما صدای زندگی ازش به گوش میرسه. پاییز رو بخاطر آبانش دوست دارم. توی آبان انگار همه چیز به نیمه میرسه !! همه چیز متعادل میشه.
این آخرین پاییزِ دوره کارشناسیم هست و من این پاییز رو میخوام متفاوت تر کنم برای خودم و چهارشنبه هایی که روز مورد علاقه ام هست رو ، وقتی از صبح زود میرم سر کلاس تا شب ، لذت بخش ببینمش. من این پاییز رو مشتاقم که زودتر برسه و از اول شهریور منتظر بودم هر روز. نمیدونم چرا ولی از الان حس شوقی نسبت بهش دارم و حس میکنم پاییز امسال قطعا برام پر از حال ها و لحظه های خوبی هست که توی ذهنم تا ابد میمونه.
و حسی که نسبت به سفر یک روزه این هفته ام دارم بیشتر باعث شده که دلم برای پاییز بتپه. سفری به شهری که به نظرم میشه شور و نشاط رو از چهره تک تک آدم هاش حس کرد و دید. شیراز همیشه جایی بوده که من رو به سمت خودش کشونده و با راه رفتن تو ملاصدرا و سینما سعدی و دیدن اون همه آدمی که پیاده رو ها رو گز میکنن انقدری سر حالم میکنه که تا چند روز شارژ نگهم میداره.
آبان شیراز رو از دست ندین و اگه فرصت مسافرت رو دارین دست خودتون رو بگیرین و آخر مهر و اول آبان شیراز باشین و لذت ببرین از شیرازی که همیشه پر از نشاط بوده و هست.