و باز هم تولدانه ای برای توی آذری
شاید اشتباه باشه اما فکر میکنم مرد های آذری جور خاصی هستن . مغرور ، سر سخت و جنگجو . منظورم از مغرور بودن هم دست کم گرفتن دیگران نیست ، منظورم یه غرور خاصه که من از مرد آذری زندگیم دیدم . مردی که روزهای زیادی رو کنارش زندگی کردم و باهاش خاطره هایی دارم که درسته بعضی هاش تلخ و ناخوشایند بوده برام اما همون خاطره ها باعث شدن بهتر و بیشتر بشناسمش . بفهمم که نمیشه مقابلش وایساد و در عوضش باید همراهش بود و آرامش داشت کنارش تا ذات مهربون و لطیفش رو ببینی و درک کنی که با همه اون سر و صداهاش ، باز هم یه پسر بچه تو وجودش هست که افسار زندگیش رو دستش گرفته و گاهی وقتا نمیذاره ذات سرکشش پنهون بمونه . دوستی که چند ساله باهاش روزم رو صبح میکنم ، نفس میکشم و به شب میرسونم ، امشب آخرین شبِ ربع قرن زنده بودنش رو به سر میکنه و فردا صبح وقتی چشم هاش رو به روی 18 آذر باز میکنه احتمالا یادش نیس که تولدشه و خواهرش ، که من باشم رو تا هشت شب نمیبینه و بوسه های من روی گونه هاش نمیشینه ..
مرد آذر ماهی من اگر چه گاهی دلم رو به درد میاره و اشک آلودم میکنه اما همیشه تو قلبم جایی مخصوص به خودش رو داره و برای همیشهٔ همیشه دوست داشتنی میمونه حتی اگر روزی کنارم نباشه و چند وقتی نبینمش .. داداش من ، تو ، یه توی تلخ و شیرینی ... مثل شکلات تلخ که تلخه اما باز هم شکلاته :)