کمی ، فقط کمی ، کمتر !!!
مدت هاست که بیشتر از خیلی وقت پیش ها از شنیدن کنایه ها اذیت میشم. شاید قبلا شدتش کمتر بود یا که شاید من مثل الان حساس نبودم . به هر حال من در طول 24 ساعت شبانه روز ، نزدیک به 60% مواقع ، مورد اصابت قرار میگیرم . دلم میشکنه.. خیلی زیاد ... جوابی نمیدم یا اگر که هم جواب بدم نهایت جوابم اعتراضی هست که با چاشنی لبخند همراه هست و میگم : " مامان اگه تیکه نندازی روزت شب نمیشه !! اگه من نبودم به کی میخواستی کنایه بزنی ؟؟ "
میخندم به ظاهر اما توی دلم میشکنم و خورد میشم از اینکه همه دارن سر من غر میزنن ، راجع به هر چیزی از زندگیم نظر میدن و گاهی من رو متهم میکنن . میدونم بیشتر اشکال کار از خودم هست که نتونستم به اعضای خانواده ام بفهمونم که من اگر چه دختر یا خواهر شما هستم ولی شما این اجازه رو ندارین که هر جور راحت تر هستین باشین ...
درست زمانی که انگیزه زیادی برای رسیدن به هدفم پیدا کردم و دارم زور میزنم که بهش برسم ، درست همین زمان که هر آدمی به آرامش نیاز داره ، من بواسطه مامانم آرامشم رو از دست میدم .. کنایه هاش خیلی بیشتر از قبل شده و من بیشتر و بیشتر آرامشم رو گم میکنم :/