Wednesday
چهارشنبه های عزیز من تبدیل به شلوغ ترین روز کلاسی این ترمم شده و من از اول صبح تا 5 عصر فقط با یه استاد کلاس دارم و تیکه کلام هاش ، حرکت دست هاش ، شکل راه رفتنش ، زاویه نگاه کردنش و خلاصه از این دست ویژگی هاش رو در طول همین سه ، چهار جلسه کلاس رفتن کاملا از حفظ شدم ! " عملا " تیکه کلامی هست که استادمون هر جایی که فکرش رو بکنین به کار میبره . یه نوع رفتار از روی عادت هم داره این استادمون که من رو کلافه میکنه . ماژیک هاش رو میذاره روی تریبون و چند ثانیه ای یک بار از اون سمت وایت برد با اون طول زیادش ، برای برداشتن یه ماژیک با رنگ متفاوت بر میگرده و ماژیکی که دستش بوده رو میذاره روی میز و ماژیک جدید رو بر میداره و شروع به نوشتن میکنه و این سیکل رفتارش تا آخر کلاس ادامه داره و بیشتر زمانش رو صرف همین کار بیهوده میکنه :||
با رسیدن ساعت به عدد 5 ، آزمایشگاهی داریم که من شدیدا علاقه دارم بهش. یعنی بهتره بگم به استادش :) مدیونین اگه فکر کنین استادمون هم خوش صورت و خوش صدا هست ؛)) اصولا این درس و آزمایشگاهش با دکتر ب ارائه میشد که این ترم بخاطر نبودن استاد ب ، سعادتمند شدیم که با این استاد خوش صدا درس داشته باشیم . بقیه بچه ها یکی دو تا درس با استاد غ داشتن ولی من تا حالا فقط اسمش رو شنیده بودم و این رو هم از قبل میدونستم که استاد غ آدم بسیار فانی هست و ظرفیت کلاس هاش همون لحظه اول به صفر میرسه .
اولین جلسه کلاسی من کلا محو تُن صدای باحال استاد شده بودم و چیزی متوجه نشدم و تنها کاری که کردم این بود که با گوشیم تونستم صداش رو ریکورد کنم و به عنوان یه یادگاری نگهش دارم. صدای استاد غ از نظر من خیییییلی به درد گویندگی رادیو میخوره خصوصا گویندگی رادیو جوان :)
خوشا به سعادت خانوم (دوست.دخترش) که همچین صدای آرومی رو میتونه بشنوه . البته امیدوارم متوجه این ویژگی ذاتی استادمون باشه !