دنیای زنانگی
تو عالمِ زنانگی و female بودن ، یه وقتا و روزایی میشه که تموم احساساتی که خاص و ویژه جنس توست برای روزهایی که قلبی توی نگاهت دیده بشه ، لبریز میشه. کلافه ات میکنه و قلبت رو مثل یه خرچنگ توی چنگالش میگیره و دنبال خودش ، اینور اونور میکشونتت..
روزهایی که با ادامه داشتن خواب دیشب شروع میشه و کل روز ذهنت توی همون ثانیه ها و لحظه های به ظاهر دوست داشتنی جا میمونه ! توی روزهایی که دوست داری با احساس باشی و شاید عاشق ، روزهایی که درد های جسمی زنانه ات نقطه شروعی برای همه دلگیری هات هستن ، درست تو همین لحظه هاست که دلت میخواد جایی باشی که اگر کسی نیست که همراهت باشه ، لااقل آدم هایی هم نباشن که با حرفاشون ت.خ.م تنفر رو توی دلت بکارن...
دنیای زنونه نازکه. مثل پوست تخم مرغ. زود میشکنه ، خورد میشه و اگه اون پوسته نازک خیلی زود بشکنه دیگه نمیشه مدت زیادی اون تخم مرغ رو نگه داشت !! گندیده میشه.. دنیای پر از احساس زنونه که بااااااید دیده بشه فهمیده بشه ، اگه دیده نشه ، اگه کسی نفهمتش مثل یه طناب دار راه گلوت رو میبنده و نمیذاره اون احساس هوایی بخوره تا تو رشد کنی !