هر کی جای من بود
اگه هر کس دیگه ای جای الان من بود، به جای اینکه نت گردی کنه و با هزار زحمت دنبال نقطه ای تو اتاق حال حاضرش بگرده تا بتونه به wifi وصل بشه یا که کف اتاق دراز بکشه و به سقف خیره بشه یا که لاک هاش امتحان کنه یا که دفتر روزانه هاش بذاره جلوش و یادداشت های عهد بووووووقش بخونه یا که نه فصل 0 کتاب 8051 رو که هییییییییییچ چیز خاصی نداره فقط بشماره ببینه چند برگ دیگه مونده تا تموم بشه، مینشست مثل یه بچه خوب درسش میخوند که مبادا فردا اینموقع آه و افسوس سر نده که آخ عجب امتحان آسونی بود و همش یادم بودااا ولی قاطی کردم :/
واسه این 2 تا امتحان آخری دیگه انرژی ندارم :(((
اگه میفهمیدم فلسفه درسی به اسم میکروکامپیوتر چیه خیلی خوب میشد... سر از برنامه نویسی و اینچیزا در نمیارم و نمیدونم چجوری پروژه اش رو بنویسم و شبیه سازی کنم و بعد پیاده سازیش کنم://
اصلا دروس مرتبط با برنامه نویسی خر به توان بی نهایت هستن عرررررررررر