یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

ناکجا آبادِ ذهنِ متلاشیِ یه دختر:((

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

 بیشتر از هروقت دیگه ای فکر میکنم.غیرقابل باورترین نتیجه ها به ذهنم میاد.اون کُنج مُنجای ذهنم همیشه یه سری اتفاقات بودن که منُ به فکر بردن و هربار که بهشون فکر کردم دلم خواسته زمان به عقب برمیگشت و جور دیگه ای پیش میرفتم.میدونم همه توی گذشته هاشون اشتباهایی داشتن اما من اشتباهایی داشتم که یه کم غیر ارادی بوده.

به ساعتِ روبروم نگاه میکنم که یهو پرت میشم به پارسال.بعد پرت میشم به18 سالگیم.بعدترش پرت میشم به چندماه پیش و همینجور پرت میشم.اونقدی پرت میشم که دست فکر و خیالم میگیرم و میگم برو یه دیقه استراحت کن.

فکر میکنمُ این توجه زیاد به آدما ادامه داره.به رفتارم با "ح" فکر میکنم که میتونستم یجور دیگه باهاش حرف بزنم که هردومون کمتر از همدیگه دلخور باشیم.به آینده دوستی با "آ" فکر میکنم که این دختر قهر قهرو دوست داشتنی میشینه منطقی فکر کنه و بگه لادن حق داشت در برابر رفتارای از روی غرورم کم محلم کنه.به آینده خودم و خانوادم فکر میکنم.به دوست داشتن و دوست داشته شدن فکر میکنم.به خوب و دلنشین بودن خاله لیلا فکر میکنم.به آقای بنفش هم رشته ای فکر میکنم که منُ با رفتاراش اذیت میکنه.به چیزایی فکر میکنم که دل مشغولی ذهنی هرکسی میتونه باشه اما این فکر و خیالا برای یه زن متفاوت تره.برای من حداقل متفاوت تره.

من به تک تک کارام فکر میکنم و نتیجه میگیرم از خودم.نتیجه میگیرم که اونجوری که بقیه فکر میکنن هستم اما باید بهتر از اونی باشم که تا حالا بودم.بهتر بودنم صرفا به خوش اخلاق بودنم نیس.بهتر بودنم از نظر خودم فقط به یه نقطه ختم میشه اونم اینکه خودم باشم بی هیچ اضافه ای.

خودم باشم و ذهنم بذارم استراحت کنه.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۱۷
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی