میخوام این وسط هفته خوش انرژی رو نگه دارم برای خودم و یادم بمونه چقدر ریز ترین ها میتونن تاثیر بذارن روی حالت و روزت و قشنگه قشنگش کنن.
از اون موسیقی محلی اول صبح و رنگ و وارنگی ناهارم و دستبند چوبی ماه تولد هدیه گرفته ام از آقای میم قاف که همه جا همراهمه و با هر بار پیچوندن بندش دور دستم به پیچ و تاب و گره خوردن دنیامون به هم فکر میکنم که دیگه نمیشه برگشت و نادیده گرفت کشش بینمون رو . بعد تر دیدن دوست های جدید و هدیه گرفتن چند تا چیز میز فانتزی از طرف یکیشون و چشم های قلبیم و بعد تر از اون شنیدن یه سری حرف های خوب راجع به چیزهایی که دارم و وصل هستن به لادن و شخصیتش و زندگیش.
و حالا دراز کشیدم توی تاریکی اتاقم و نوری که پازلم از خودش می تابونه رو می بینم و میخندم و به فرداها و رویاها گره میزنم خیالم رو و میخوام تا آخر برم راهی که توش هستم رو و هیچ چیز و هیچ کس باعث نشه یادم بره چه جایی رو میخوام مال خودم کنم :)
+عنوان از #فریدون_مشیری