روزای سه شنبه از وقتی چشمام باز میکنم، دارم آماده میشم که برم یونی و وقتی چشمام میبندم، خستگی و زانو درد 12 ساعت مدام سرکلاس نشستنُ خاتمه میدم و آلارم گوشیم برای چهارشنبه صبح تنظیم میکنم.. از بین اینهمه کلاسای جور واجور که هووووچ مهارتی رو بهت یاد نمیدن و تنها با یه سری تئوری جات مغزِ کار نکرده ات رو وادار به فسفر سوزی میکنن، کمی کلاس بررسی سیستم قدرت 1 رو دوست دارم :)) کلاسی که همه مطالبش با علاقه گوش میدم بی توجه به غر غر بچه ها که از سختی این درس میگن... حالا بعد از 3 سال دانشگاه اومدن میفهمم که گرایشم رو دوست دارم واقعنی..
عاما نمیشه پرتاب بطری نصفه نیمه آب معدنی رو بیخیال شد.. یه پرتاب عمودی به داخل سطل زباله ای که خااااالی از هرگونه آشغالی بود و ترانه ای گوش خراش رو برای بچه های کلاس ساخت :/ و در جواب این حرکتِ من یکی از پسرا گفت دستت طلا با این پرتابت خخخخخ...