یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

طعم لبخند

سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۴ ب.ظ

هنوزم از اون آدم های با محبت پیدا میشن که وقتی داری تو پیاده رو راه میری و تو حال خودت هستی و بارون اونقدی خیست کرده که شبیه موش آب کشیده شدی ، با یه بوق پرتت میکنن تو دنیای مهربونشون و بهت میگن مسیرم فلانجاس و اگه به مسیرت میخوره بیا برسونمت تا بیشتر از این خیس نشی .. وقتی داشتم راه میرفتم و از زیر بارون بودنم با وجود فین فین کردنم لذت میبردم ، یه خانومه ماشینش رو نگه داشت تا من رو تا جایی برسونه و لبخند پهنش تو ذهنم باقی مونده هنوز :)

درسته که تشکر کردم ازش و گفتم مسیرمون یکی نیس اما یه حس خوبی از همین تعارفش گرفتم که باهام مونده هنوز .. 

و بعد از اون هم متصدی آزمایشگاهمون مهربونی و خوش رویی رو به حد اعلا رسوند و همهٔ اون سه ساعت رو با حوصله اومد و مدارهای من و هم گروهیم رو چک کرد و حتی وقتی یکی از اون دیودها و مقاوت ها رو هم سوزوندیم باهامون شوخی کرد و خودش از اول مدار رو برامون بست و تمام مدت لبخند به لب داشت :دی

از این آدم های مهربون سر راهتون سبز بشه :)



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۲۴
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی