یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

هر چی از همه جا 10

پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۳ ب.ظ

1- چند ثانیه قبل از اینکه این پست رو بنویسم ، برای یک لحظه موهای باز شده ام‌ رو از آینه اتاقم دیدم. موهام رگه های قهوه ایش بیشتر شده ، حالت مواجش کمتر شده ، نرم تر شده و من اصلا متوجه نشده بودم ! تغییراتی که دخترها متوجه اش شده بودن و بهم میگفتن که لادن چقد موهات نرم و صاف شده. دلیل چنگ انداختن سوسی هم همین بود و از قبل بهم گفته بود انقد موهات خوب شده که دلم میخواد بهمشون بریزم آخه حسودیم شده !!! و من اصلا اینجوری فکر نمیکردم راجع به موهام.

 

2- یه وقتایی آدمی که حرف و عملش و طرز فکرش رو قبول داری و یه جور دیگه ای روش حساب باز کردی ، حرف هایی میزنه که با خودت میگی این آدم همون آدم قبلیه واقعا؟!! بعد که کمی بیشتر فکر میکنی به این نتیجه میرسی که ممکن لایه های پنهان اون آدم رو هنوز خوب نشناخته باشی حتی اگه خیلی وقت باشه که میشناسیش. شنیدن یه سری حرفا از همون آدم ، من رو نگران کرد.

 

3- من اصولا آدم کینه ای نبودم تا حالا و نذاشتم رفتار بد آدم ها زیاد تو ذهنم بمونه و باعث آزارم بشن و زودی از ذهنم پاک کردم چون اینجوری فکر میکنم که ذهن و روح من با ارزش تر از این حرف ها هستن و جایی برای کینه رو نداره واقعا. سرد میشم اما بی تفاوت هم نمیشم و میذارم خود اون آدم به این نتیجه برسه که نسبت به من رفتار اشتباهی داشته. خب این کارم بعضی وقتا جواب داده و بعضی وقتا نه. الان من جوری شدم که نسبت به تنها عمه ام کینه ای به دل گرفتم که نمیتونم به هیچ شکل تمام رفتارهای زشت و زننده خودش و خانواده اش رو فراموش کنم. در این حد که با هربار دیدنشون تک تک حرفا و بی حرمتی ها و رفتارهاشون جلوی چشمم مجسم میشن و نمیتونم حتی سلام و احوال پرسی معمولی ای داشته باشم. دوست ندارم کینه ای رو توی قلبم جا بدم اما این همه نفهمی و بیشعوری و در ظاهر خوب بودن و پشت سر حرفای بی جهت گفتن راجع به خانواده ام ، مانع کینه نداشتم نمیشه ! میدونم که نمیبخشمشون اما دوست دارم رفع بشه این حس های بد تا خودم راحت و آروم باشم.

 

4- مگه میشه بعد از چند سال پنج تا اتوبوس پر از توریست های اروپایی و آمریکایی رو تو بخش تاریخی شهرت ببینی و خوشحال نشی ؟!!! دوست داشتم که عجله نداشتم و میرفتم با همین انگلیسی دست و پا شکسته ام بهشون میگفتم که خوشحالم که دوباره اینجا داره رونق میگیره. بگم که به دوستاتون هم پیشنهاد کنین که بیان و حتما اینهمه قدمت رو از نزدیک ببینن...

 

5- فردا شب عروسی دعوتیم :) بعد از یک و سال اندی جایی عروسی دعوتیم که میدونم حال و هوای خوبی رو بهم میده. 



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۶
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی