یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

حواسم هست

سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۱۱ ب.ظ

 صندلی سومِ ردیف اول بین 46 تا پسر، یه دختر با فرق وسطُ ناخن های لاک دار با یه طرح ساده نشسته بود.. یه صندلی خالی اینور، یه صندلی خالی اونور برای تنها همکلاسی های دخترِ اون کلاس... مثل همیشه نکته ها و خلاصه جلسه های قبل رو مرور میکردم، اما منتظر بودم!!! میخواستم هرجور شده جزوه محاسباتُ گیر بیارم و برسونمش به آقای م.ق

حواسم بود به رد شدن و مکث کردن چندلحظه ای آقای بنفش کنار صندلی من... حواسم بود به تلاش کردن پسر بغل دستی برای پیدا کردن موضوعی که مرا به حرف زدن وادار کند و ادامه بدهم به پاسخ دادن به سوال های درسی بی ربطش...

حواسم بود به چند بار رد شدن آقای م.ق ...

حواسم بود که دوست آقای بنفش مرا به او نشان داد وقتی روبرویشان از مسیر دانشکده برمیگشتم و او سر در گریبان، با گوشی اش مشغول بود و سری بالا کرد و چند ثانیه ای مرا دید و لبخند زد...

حواسم بود وقتی داشتم با "ن" و "آ" در سالن طبقه 1 قدم میزدم و آن چادر به اجبار سر کرده ام دور پایم میپیچید، آقای ح.ح داشت سمت من می آمد اما من راهم را کج کردم و رفتم... هیچ حوصله پسرکی که خیلی بچه است را نداشتم :/

حواسم بود که امروز زیادی حواسم بود!!! حواسم بود که احساس میکنم آقای م.ق جور دیگریست برایم اما؛ اما نمیدانم چه باید کرد با کسی که به دل مینشیند و دوستی خوب است برای همراهی در روزها...



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۱
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی