یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

هرچی از همه جا 3

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۱۷ ب.ظ

1- خب من برعکس خیلیا که آخر هرسال خودشون و سالی که گذشت رو میسنجن، تصمیم گرفتم امسال بعد از تعطیلات عید خودم بسنجم، برای امسالم برنامه ریزی کنم، کارای اشتباهم بشناسمُ تلاش کنم که دیگه تکرارشون نکنم.. سالنامه جدیدی که بابا بهم داده قرار شده که بشه جایی برای نوشتن برنامه های ریز و درشتی که امسال باید بهشون برسم.. 

2- با اینکه وقت زیادی از هر روزمُ تو اینترنت میگذرونم اما تو هیچ شبکه اجتماعی ای عضو نیستم.. یه صفحه تو instagram دارم که بعد از حدود یکسال هنوز هیچ عکسی upload نکردم، face book هم از همون اوایل نرفتم سمتش اصلا، از app های مربوط به گوشی خدابیامرز wechat نصب بود رو گوشیم که بنا به خواهش های او، حذفش کردم.. دیگه خیلی وقت بود دور از این جریان های همه گیر شده بودم و بیشتر دنبال یاد گرفتن چیزای جدید بودم تا اینکه قبل از عید وقتی فهمیدم خبری از مسافرت نیس، گفتم واسه بیکار نبودن یکی از این app های اجتماعی رو نصب کنم تا بلکه کمی سرگرم بشم.. عضو شدن همانا و درخواست دوستی های بسیار همانا... از پسر 14 ساله بگیر تا مرد40 و خورده ای سال.. جالب بود برام که خیلی از خانما تو قسمت relationship واقعیت رو گفته بودن اما برعکس خانما، آقایون عضو معمولا گزینه single رو انتخاب کرده بودن.. جالب تر از هرچیزی پیشنهاد هایی که بهم میشدن بود.. پست های همه کپی از همدیگه بود.. فکر میکردم من به عنوان یه آدم حق دارم که اونچیزی که دلم میخواد رو share کنم.. میتونم بی دغدغه عکسام رو بذارم یا که اصلا نوشته های خودم‌ رو که ساعت ها به مغزم فشار آوردم تا نوشته بشن رو share  کنم.. از اینکه میدیدم یه عده هنوزم هستن که با خر بودن خودشون میخوان تورو هم خر فرض کنن ناراحت تر از قبل میشدم (نمیخواستم بی ادبی کنم اما کلمه بهتری پیدا نکردم).. از اینکه اینهمه به شعورم توهین میشه رو نمیتونم قبول کنم.. به همین دلیل دیگه میخوام عطاش رو به لقاش ببخشم :/

3- نحسی سیزده روز پنجشنبه منو کاملا نحس کرد.. ناراحتیُ بحثی که بین اون 2 نفر پیش اومد بیشتر از هرچیزی منو آزار داد.. اشک هایی که پشت یه سردرد و تهوع، پشت اون درد مزمن کتفم، قایم شده بود با راه رفتن های تنهایی، خزیدن تو اتاق تاریک زیر پتو، ریخته شد.. کسی نفهمید و نمیدونست من بیشتر از همه آزرده شدم..‌کسی دلیل آزردگی منو نفهمید و نخواهد فهمید.. تنها خودم میدونم که چقدر اون پنجشنبه شکستم از درد..



 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۵
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی