یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

یادداشت های یه دخترِ اسفندی

به بهانه۲۰سالگیم مینویسم

کاسه صبر

دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ

کاسه صبرم لبریز شد.. تحمل نداشتم ببینم کسی به ناحق داره حق واقعیم پایمال میکنه و چیزی نگم... نه تنها حق من بلکه حق چند صد نفر!! حالا وقتش بود که یه نفر پیدا بشه و بره از حق خودش دفاع کنه.. اصلا به قول معروف حقُ بــاید گرفت :)

اگه انقدر بهم فشار نمیومد شاید منم مثه بقیه میترسیدم و جیکم درنمیومد.. دلم میخواست مرتیکه عبضی رو له کنم.. هیچ کدوم از بچه های نرم افزار و برق و مهندسی پزشکی دلِ خوشی ازش نداشتن!! 

سه روز وقتم گذاشتم رهیافت الکترونیک کامل خوندم.. کتاب رضوی خوندم!! جزوه بچه های ترمای قبل هم گرفتم خوندم.. میدونستم با اینکه این همه خوندم اما ممکن پاس نشم و نمره خودم بهم نده.. عادتش بود که همه بچه ها رو از دم بندازه؛ اونی که جواب درست داده بود و اونی که چیزی ننوشته بود با هم یکی بودن :// از ترس این کارش ترم بهمن پارسال  الکترونیک نگرفتم به این امید که تابستون با استاد دیگه ای ارائه بشه.. تابستونم باز خودش عوضیش بود!! دیگه از سر اجبار ترم مهر باهاش برداشتم.. از اون اولش همش ترسش تو جونم بود که بیخود من بندازتم...

وقتی رو سایت نمرم دیدم دلم میخواست داد بزنم... منی که 3 تا از 4 تا سوالش کاااااامل جواب داده بودم و یه دونش هم نصفه جواب داده بودم، شده بودم 10 ... میدونستم بازی درآورده و کار همیشگیش بازم انجام داده!! به همه بچه ها زنگ زدم و تا اونجایی که تونستم شیرشون کردم که همه جمع بشیم بریم اعتراض کنیم!! خیلی هاشون از ترس اینکه استاد  باهاشون لج کنه زدن زیر قولشون.. ترسو ها... تنها پاشدم رفتم با مدیر گروه و معاون آموزشی و رییس بخش و معاون دانشجویی حرف زدم، اعتراض کردم، اخمو شدم... گفتم من میخوام برگمو ببینم.. مطمئنم نمرم اینی که رو سایت گذاشتن نیست!! گفتن بیخیالش شو تو که پاس شدی، استاد لج میکنه بدتر میندازتت.. گفتم من فقط میخوام برگم ببینم همین :|

نتیجه داد.. کاشف به عمل اومد که آقا اصلا برگه ها رو صحیح نکرده!!! عشقی همه بجه های برق و مهندسی پزشکی از دم انداخته و فقط اون چند نفری که تمرین داشتنُ پاس کرده... ای خاک تو اون سر کچلش !! حقم گرفتم و نمرم شد 17.38...

بالاخره اون همه اعصاب خوردی جواب داد.. حق چند نفر دیگه رو زنده کردم!!! استاد رو هم توبیخ کردن :)) حقش بود.. به پسرا هم نشون دادم که بی عرضه نباشن  و نترسن از اینکه حقشون بگیرن!!! پسرای هم دانشکده ای و هم رشته ایم فقط میتونن درس بخونن و بلد نیستن حقشون بگیرن :| 

الان دیگه منو تو دانشکده به اسم لادنِ حق گیر صدا میکنن :) خخخخخ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۱۳
لادن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی